طبیعت‌گردی و پاک‌سازی منطقه‌ی حصارک تهران، فروردین 1402

سرپرست برنامه: حسین مطلبی

جمعه، بیست و پنجم فروردین‌ماهِ سال یک‌هزار و چهارصد و دو، برای ما «برایِ‌پیروز»ی‌ها روز خیلی مهمی بود. در این روز ما نخستین برنامه‌ی جمع‌آوری زباله و طبیعت‌گردیِ خودمون رو در منطقه‌ی حصارک تهران برگزار کردیم.
زمانی که داشتیم هماهنگی‌های این برنامه رو انجام می‌دادیم، هنوز تعدادمون خیلی زیاد نشده بود؛ داخل گروه ۲۰، ۳۰ نفر بیش‌تر نبودیم و ۸ نفر از بچه‌ها برای شرکت در برنامه اعلام آمادگی کردند.
بیش‌تر بچه‌ها صبح اومدن میدون آزادی و از اون‌جا با بی‌آرتی‌های آزادگان-جنت‌آباد رفتیم سمت حصارک. به‌هرحال یک دوست‌دارِ محیط‌زیست همیشه تلاش می‌کنه تا حد ممکن از وسایل نقلیه‌ی شخصی استفاده نکنه و به‌جاش از وسایل حمل‌ونقل عمومی استفاده کنه.

اولین برنامه‌مون بود و ما هم هنوز تجربه‌ی کافی نداشتیم؛ بنابراین خطاهایی در برگزاریِ برنامه دیده می‌شد که در برنامه‌های بعدی تلاش کردیم رفته‌رفته برطرف‌شون کنیم. مهم‌ترین ضعفِ برنامه این بود که پاک‌سازی در منطقه‌ای انجام شد که ترددِ مردم کم بود. دیده‌شدنِ برنامه برای ما خییلی خیییلی مهمه، چون هدفِ اصلیِ ما فرهنگ‌سازیه و نه صرفا پاکسازیِ یک منطقه.

خلاصه که می‌خوایم با یک تیر چندتا نشون بزنیم:
– مردم برنامه رو ببینن و رفته‌رفته بیش‌تر به محیط‌زیست اهمیت بدن و فرهنگ‌سازی بشه
– منطقه‌ای رو از زباله پاک‌سازی کرده باشیم
– در طبیعت چرخی زده باشیم و ارتباط روح خودمون با روح طبیعت رو احیا کنیم
– ورزشی کرده باشیم
– و نهایتا کنار همدیگه بگیم و بخندیم و دوستی‌های سبز و زلالی رو شکل بدیم

بعد از پاک‌سازی زمینی در ابتدای منطقه‌ی حصارک (که حقیقتا بعدا از پاک‌سازی، زمین برق افتاده بود!)، زباله‌ها رو داخل سطل زباله ریختیم و راهی شدیم. از داخل دره‌ی حصارک و از کنار رودخونه حرکت کردیم و بعد از عبور از آبشار نوسنگِ حصارک، توقف کردیم تا غذایی بخوریم. املت خفنی هم پختیم و زدیم به بدن. بعدش تا نزدیکی‌های باغ‌های دره‌ی حصارک رفتیم و مجددا اون‌جا اتراق کردیم تا دوباره کمی استراحت کنیم. بعدش هم راه افتادیم و این بار از مسیرِ روی دامنه‌ی کوه برگشتیم و رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به ایستگاه بی‌آرتیِ جنت‌آباد-آزادگان. سوار بی‌آرتی شدیم و برگشتیم میدون آزادی و از اون‌جا با بدن‌های خسته و کوفته ولی دل‌هایی شاد و روحی سرشار، از هم خداحافظی کردیم و به سمت خونه‌هامون روان شدیم. تن‌هامون از هم جدا شد ولی اتصال روح‌ و دلِ ما با همدیگه و با طبیعت، همیشگی شد.

1 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *